فروش ملک مشاع – دستور فروش ملک مشاعی – دادخواست فروش ملک مشاع
زمانی که یک ملک قابل افراز نباشد و اداره ثبت و دادگاه عدم قابلیت افراز آن را تشخیص دهند، مطابق ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع که مقرر میدارد: «ملکی که به موجب تصمیم قطعی غیر قابل افراز تشخیص داده شود، با تقاضای هر یک از شرکا و به دستور دادگاه شهرستان فروخته میشود»، در پی ارائه درخواست فروش از سوی یک یا چند نفر از مالکان مشاع، دادگاه با صدور یک دستور صرف و اعلام آن به اجرای احکام نسبت به فروش این ملک اقدام خواهد نمود.
ماده ۹ آییننامه قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ وزارت دادگستری نیز در این زمینه اشعار داشته است: «در صورت صدور حکم قطعی بر غیر قابل افراز بودن ملک، دادگاه شهرستان حسب درخواست یک یا چند نفر از شرکا، دستور فروش آن را به دایره اجرای احکام خواهد داد. مدیر اجرا نسبت به فروش ملک مطابق مقررات قانون اجرای احکام مدنی مربوط به فروش اموال غیر منقول اقدام مینماید.»
در رسیدگی دادگاه به اینگونه درخواستها نکاتی باید مورد توجه قرار گیرند که به طور خلاصه عبارتند از:
با عنایت به ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع و ماده ۹ آییننامه اجرایی این قانون، برای صدور دسـتـور فـروش ملک غیر قابل افراز نیازی به تقدیم دادخـواسـت، پـرداخـت هـزینه دادرسی، تـعیین وقت رسیدگی و درنهایت، صدور حکم نیست؛ زیرا مانند درخواست اجرای حکم میباشد.
تصمیم نهایی کــه دادگاه در بـرابـر ایــنگونه درخواستها اتخاذ میکند، در قالب حکم یا قرار نیست؛ بلکه دستور تلقی میشود و نظر به این که تابع تشریفات رسیدگی آیین دادرسی مدنی نمیباشد، قابل تجدید نظـرخواهـی و فـرجامخـواهی نـیـست. اداره حقوقی دادگستری در نظریه شماره ۴۵۵/۷- ۸ اسفندماه ۱۳۶۶ چنین اظهارنظر نموده است:
«با توجه به مقررات ماده ۴ قانون افراز مصوب ۲۲ آبان ۱۳۵۸، ملک مشاعی که در مرجع ثبتی غیر قابل افراز تشخیص داده شده، به دستور دادگاه فروخته میشود و ازاینرو نیازی به صدور حکم نیست. بنابراین در مرحله اجرا، واحد اجرای احکام میتواند برای تعیین حدود اربعه و قیمت پایه و تنظیم کروکی و … رأساً اقدام نماید.»
دستور فروش ملک غیر قابل افراز فاقد اعتبار قضیه محکومبها است. اداره حقوقی دادگستری در این زمینه در نظریه شماره ۱۳۲۲/۷ – ۴ مرداد ماه ۱۳۶۲ بیان داشته است:(۳) «مطابق ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب ۱۳۵۷ و ماده ۹ آییننامه اجرایی آن، ملکی که به موجب تصمیم قطعی دادگاه غیر قابل افراز تشخیص داده شود، به تقاضای هریک از شرکا و به دستور دادگاه فروخته میشود. بنابراین در مورد فروش، دادگاه حکم صادر نمیکند؛ بلکه دستور فروش میدهد و این دستور فاقد اعتبار قضیه محکومبها است.»
در رسیدگی به تقاضای فروش ملک غیر قابل افراز، چنانچه تشریفات آیین دادرسی مدنی رعایت گردد، تخلف انتظامی محسوب میشود. در این خصوص به عـنـوان نـمـونـه، رأی دادگـاه عـالـی انـتظامی قضات به شمارههای ۳۹۱ تا ۳۹۳ صادر شده در تاریخ ۲۱ آذرماه ۱۳۸۵ آورده میشود:
دادسرای انتظامی قضات به موجب کیفرخواستهای شماره ۲۹ تا ۳۱ – ۵ اردیبهشتماه ۱۳۸۵ تخلف رئیس دادگاه بدوی و مستشاران دادگاه تجدیدنظر استان را به این شرح اعلام نموده است
به رغم صراحت قانونی و نظریات اداره حقوقی و اعلام اینکه دستور صادر شده قابل تجدیدنظر نیست و ورود در ماهیت و تعیین اوقات رسیدگی و احتیاطی و معطل نگهداشتن پرونده بدون علت قانونی بالغ بر ۱۷ ماه تخلف است، دادگاه عالی انتظامی قضات پس از ابلاغ کیفرخواستها و وصول لوایح دفاعیه قضات موصوف و کسب عقیده نماینده دادستان انتظامی قضات مبنی بر تقاضای صدور حکم دایر بر تعیین مجازات انتظامی قضات … به شرح زیر مبادرت به صدور رأی کرده است.
رأی شماره ۳۹۱ تا ۳۹۳ – ۲۱ آذر ماه ۱۳۸۵
با عنایت به صراحت ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع که مقرر میدارد: “حکمی که به موجب تصمیم قطعی غیرقابل افراز تشخیص داده شود، با تقاضای هر یک از شرکا و به دستور دادگاه شهرستان فروخته میشود”، در مانحنفیه دادگاه باید دستور فروش ملک را صادر مینمود و این دستور چون حکم نیست، قابل تجدیدنظر نمیباشد. با این وجود، رئیس دادگاه بدوی برخلاف مقررات ضمن رسیدگی مبادرت به صدور حکم نـمـوده و آن را قـابـل تـجدیـدنظر اعلام داشته است. مستشاران دادگاه تجدیدنظر هم بدون توجه به این امر با تعیین اوقات رسیدگی و احتیاطی وارد ماهیت قضیه شده و رأی صادر کردهاند که تخلف است و دفاع قضات امر، مؤثر تشخیص داده نشد.
بنا به مراتب، هر یک از آقایان و مستشاران دادگاه تجدیدنظر استان و رئیس دادگاه عمومی را با انطباق عملشان بر صدر ماده ۲۰ نظامنامه راجع به تشخیص انواع تقصیرات قضات، به توبیخ کتبی با درج در برگ خدمت محکوم مینماید. رأی صادره قطعی است.
در قسمتی از رأی صادر شده از سوی شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر دادگستری استان تهران در دادنامه شماره ۹۰۴ – ۱۶دی ماه ۱۳۷۴ نیز آمده است: « به این ترتیب، تصمیم دادگاه درخصوص مورد، تصمیم قضایی در قـالـب حـکـم یـا قـرار تـلـقـی نـمیشود تا قابل تجدیدنظر باشد. به همین اعتبار، مسئله قابل طـرح و استماع در دادگاه تجدیدنظر نمیباشد.»
از آنجا که دستور فروش حکم نیست، بنابرایــن مـستلزم تـقـاضـای صدور اجراییه نبوده و صرف تقاضای اجرای حکم توسط یکی از شرکا کافی به نظر میرسد.
در این بخش، درج نشست قضایی دادگستری بـهـشـهـر در مـورد ایـن کـه چـنین درخواستی از سوی محکومعلیه آیا دارای آثار قانونی است یا خیر، خالی از لطف نمیباشد. در این نشست قضایی چنین آمده است:
«شخصی با توجه به قانون افراز درخواست افراز یک قطعه زمین اعیانی را میکند؛ اما اداره ثبت آن ملک را غیر قابل افراز اعلام مینماید. ازاینرو موضوع در دادگاه مطرح شده و شعبه پس از بررسی و تعیین کارشناس به دلیل غیرقابل افراز بودن ملک، حکم به فروش آن صادر میکند و رأی قطعی میشود. خواهان (محکومله) از درخواست اجراییه خودداری نموده؛ اما محکومعلیه درخواست صدور اجراییه را با توجه به ذینفع بودن میکند. آیا درخواست وی توجیه قانونی دارد؟
اکثریت در نظریه اعلامی خود آوردهاند: وفق ماده ۹ آییننامه قانون افراز، دستور فروش به درخواست یک یا چند نفر از مالکان مشاع صادر میشود و انجام عملیات فروش به درخواست هر یک از شرکای ملک مشاع قابل تعقیب است و دادخواست محسوب نمیشود. برابر وحدت ملاک از مــواد ۳۲۶ و ۳۱۷ امور حسبی، درخصوص تقسیم ترکه نیز این امر به درخواست هر یک از مالکان صورت میگیرد و با توجه به ذینفع بودن محکومعلیه و این که دادگاه مکلف به حل مرافعات و رفع خصومت است، از این رو درخواست اجراییه از سوی محکومعلیه توجیه قانونی دارد.
اما اقلیت نیز در نظریه اعلامی خود بیان داشتهاند: تنها محکومله و خواهان میتواند درخواست صدور اجراییه را بنماید. از این رو وفق مقررات قانون اجرای احکام، درخواست اجراییه از سـوی محکومعلیه امکانپذیر نیست.
در نظریه گروه هم آمده است: با توجه به وضعیت خاص دعوای افراز و ماده ۴ آن که به هر یک از شرکا حق داده است پس از صدور حکم قطعی مبنی بر غیر قابل افراز بودن، از دادگاه تقاضای فروش ملک را بنماید و ماده ۹ آییننامه قانون مزبور که هیچ ترتیبی را مقرر نداشته است، بنابراین باوجود صدور حکم به غـیـر قابل افراز بودن، هر شریک ذینفع میتواند از دادگاه درخواست فروش ملک را به عمل آورد و دادگاه دستور فروش ملک را صادر میکند. به دلالت قسمت اخیر این ماده، مدیر اجرا نسبت به فروش ملک وفق مقررات قانون اجرای احکام مدنی اقدام مینماید.»
واحد اجرای احکام مدنی پـس از وصـول درخواست و ثبت آن، مطابق ماده ۵ قانون افراز(۶) و مواد ۹ و ۱۰ آییننامه قانون افراز(۷) مکلف به اجرای دستور فروش خواهد بود.
به منظور تقسیم وجوه نقد حاصل از فروش ملک غیرقابل افراز -نظر به این که مشاع میان شریکان است- دادگاه به تناسب سهام آنان، این مبلغ را بین مالکان تقسیم مینماید. به همین جهت، اجبار به فروش را نیز میتوان نوعی تقسیم غیرمستقیم برشمرد.
ارسال شده در آگوست 4th, 2015
ممنون از مطالب مفیدتون پیشنهاد میکنم لینک زیر را که در مورد ملک مشاع است را ببینید.
https://goo.gl/XkcB51